در آرامش محراب
به محراب نماز یافتم آرامش درونم را
شکستم حلقه دنیا، گشودم بند و زنجیرم
میان سجده گم شد غرور مست چشمانم
و اشکی ریختم تا باز یابم اصل تصویرم
جهان با هر فریبش از دلم کمرنگتر میشد
که با یاد خدا گفتم، ببخشاید ز تقصیرم
دمی در آن خلوت، نغمهای آمد به قربانگاه
نوشتند از عاشقیهایم، گمانم شرح تقدیرم
دل به نوری که از ذکرش جان برافروخت
شبی، در نور انوارش، منور شد مسیرم
نهان از چشم دنیا، با دلی آسوده در سایه
به خاک افتاده هستی یا سرابی در کویرم
نگه کردم به آفاقی که با نورش درخشان شد
در این دنیا نبود رسم وفا که از عشق دلگیرم
به زخمم مرهمی داد از نسیم صبا با دلجویی
که گم بودم، ولی او خواند با یک «یا بصیرم»
شدم آن قطرهای کز بحر رحمت جان گرفته
که هر شب میچکد از چشم دل از بهر تطهیرم
نهادم سر به سجاده، رها از هر چه جز او بود
«الا بذکر الله تطمئن القلوب» که آرامش بگیرم
*این شعر بر اساس متن عرفانی و عاشقانه ای که دوست عزیزم خانم فرشته سنگیان در سایت شعرنو بنام گذاره های دل نوشته بود سرودم.