سکوت بی انتها
در هوای آغوشت شبم شده چون شب یلدا
جهان تاریک و سرد است، در این اندوه سرما
نسیمی نرم میآید، ولی در سینهام طوفان
چه طوفانها که برخاسته در ساحل دریا
در این خاموشِ بیواژه، نگاهم یک غزل گشته
چه رویاییست این لبخند رقصان در تماشا
دلم هر شب تو را آرام میخوانَد در این خلوت
خدا داند چه ها میگذرد بر دلهای پر تمنا
نه میخندد گل این باغ، نه باران بوی جان دارد
همه خاموش، وقتی عشق پنهان میشود، در رویا
چه کوتاه است این دنیا، مسیری بینشان، بیمرز
منم حیران این راه بلند بیسرانجام… تنها